جوان آنلاین: اثری که هم اینک در معرفی آن سخن میرود، خاطرات بانو اقدس حسینیان از کنشگران انقلابی و سیاسی دهه ۵۰ و ۶۰ شهر مشهد را در بر دارد. این مجموعه از سوی مرضیه ذاکری تدوین شده و انتشارات یادیار، آن را روانه بازار کتاب کرده است. تدوینگر این یادمانها در گفتو شنود با تارنمای پژوهشکده تاریخ معاصر ایران در این باره آورده است:
«یک نکته مهم و در واقع اصل اساسی که در نوشتن کتاب تاریخ شفاهی باید رعایت کنیم، وفاداری به صحبتهای راوی و اصل محتوایی است که راوی در اختیار قرار داده است. ما در نوشتن تاریخ شفاهی به هیچ وجه نباید تخیل را وارد فضای نوشتنمان بکنیم. این خط قرمز تاریخ شفاهی و در واقع مرز متمایزکننده آن از داستان است، ولی به این معنا نیست که نمیتوانیم از ابزارهای داستاننویسی بهره ببریم. ما از تکنیکهای داستاننویسی، برای جذاب و روان و خواندنیتر شدن روایت استفاده میکنیم، مثلاً شروع خوب، گرهافکنی، تعلیق، توصیف و شخصیتپردازی. همه اینها در تاریخ شفاهی هم میتواند وجود داشته باشد، اما تفاوتش این است که ما اینها را باید از دل خاطرات کشف کنیم، نه اینکه خودمان بسازیم و خلقش کنیم. به نظرم همین هم هست که کار نوشتن تاریخ شفاهی را سختتر میکند. مثلاً ما باید تمام جزئیاتی که برای توصیف یک خانه، یک اتاق، یک حادثه و یک موقعیت نیاز هست را از دل خاطرات راوی بیرون بکشیم تا بتوانیم آن را بنویسیم، بنابراین نوشتن تاریخ شفاهی یک مرحله قبلتر دارد و آن تحقیق است، تحقیقی که مبتنی بر مصاحبه است، یعنی گفتگو با راوی. محقق باید بتواند حرف دقیقتر و با جزئیات بیشتری از راوی درباره خاطرات بپرسد و هر چقدر بتواند قصه و ماجرای بیشتری از خاطرات راوی بیرون بکشد، در نهایت متن جذابتری خواهد داشت. برای همین ایدهآل ما در تاریخ شفاهی این است که محقق و نویسنده یک نفر باشد. وقتی خود نویسنده با راوی همصحبت میشود، آن حرکات و لحن راوی را از نزدیک مشاهده و درک میکند، خیلی بهتر میتواند با راوی همراهی کند و در نتیجه متن هم متن قویتری خواهد شد. در کتاب خانهدار مبارز هر چه که آمده، تماماً مستند و حرفهای خود راوی است. این را خانم حسینیان تأیید کرده است. ما در کتابهای تاریخ شفاهی، در نهایت از راوی این تأییدیه را میگیریم که آنچه در کتاب آمده مستند است و روایت خود راوی است. من به هیچ وجه، چیزی از خودم وارد کتاب خانهدار مبارز و روایت خانم حسینیان نکردم. تنها کاری که من کردم، چیدن مطالب در کنار هم و ارتباط دادن آن به هم بود، طوری که هم منطق درستی داشته باشد و هم خواندنیتر و جذابتر باشد و این یعنی استفاده از همان تکنیکها و ابزارهای داستاننویسی که بتواند در نهایت متن را به یک متن خواندنی تبدیل کند. خوشبختانه خانم حسینیان حافظه تصویری خوبی هم داشت و وقتی از جزئیات میپرسیدم، کمتر پیش میآمد که بگوید یادم نیست. خب این باز کار را برای نویسنده کتاب خاطرات شفاهی راحتتر میکند و جزئیاتی را که میخواهد، راحتتر بهدست میآورد. اینکه قلم چقدر در جذابتر شدن روایت تأثیر داشته را باید بقیه نظر بدهند، من نمیتوانم بگویم، ولی در بازخوردی که در این مدت بعد از چاپ شدن کتاب گرفتم، به این هم اشاره کردهاند که قلم در خواندنی شدن کتاب تأثیر داشته، ولی من کلاً فکر میکنم موضوع فعالیت سیاسی خانمها پیش از انقلاب، اساساً موضوع جذابی است و کمتر هم به آن پرداخته شده است....»